سوخت که سوخت

ساخت وبلاگ
ادم یک وقت هایی مینشیند در دل و مغز خودش کنکاش میکند . هی حفر میکند چاه پشت چاه . هی میکند تا به چیزی برسد. میکاود و نمیابد. هی مینشیند جلوی اینه خنده ی زروکی تمرین میکند که تحویل جماعت دهد که برچسب " غمگین " و افسرده و این دری وری ها به ادم نچسبانند که من سخت از این صفت ها و قضاوت های بعدش متنفرم ینی به نظرم یک غمگین واقعی فقط غمگین است و حال و حوصله توضیح و توجیه و حرافی های دیگران را ندارد . برای همین مینشینم لبخند زورکی تمرین میکنم. اما آینه که امان نمیدهد هعی خودت را ورنداز میکنی ببینی این کیست جلوی رویت ایستاده و به تو لبخند میزند به قول فرهاد که " می‌بینم صورتمو تو آینه،با لبی خسته می‌پرسم از خودم :این غریبه کیه ؟ از من چی می‌خواد ؟اون به من یا من به اون خیره شدم ؟ "  بعد یکهو به خودت می آیی میبینی ساعتی گذشته و تو اما فقط یک لحظه است که غافل بوده ای. نگاهت خیره به آینه مانده است و زیر لب زمزمه میکنی:"آینه می‌گه: تو همونی که یه روزمی‌خواستی خورشیدو با دست بگیری،ولی امروز شهر شب خونه‌ت شده،داری بی‌صدا تو قلبت می‌میری! " بعد یک نگاه به تسبیح و قرآن روی میزت می اندازی ته دلت قرص می سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 237 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 0:13

داشتن گنجینه ای از انبوه معلومات که بتواند از نسلی به نسل دیگر منتقل شود چیز جالبی است. اما یک آفت بزرگ دارد : امکانش هست که ایده هایی که منتقل می شوند زیاد برای نسل بعدی مفید نباشند. هر نسلی ایده هایی دارد، اما این ایده ها لزوماً مفید و سودمند نیستند. زمانی می رسد که ایده هایی که به آرامی روی هم تل انبار شده اند، فقط یک مشت چیزهای عملی و مفید نباشند؛ انبوهی از تعصبات و باورهای عجیب و غریب هم در آنها وجود داشته باشند. بعد از آن، راهی برای دوری از این آفت کشف شد و آن راه، تردید در مورد چیزی است که از نسل گذشته به ما منتقل شده است. جریان از این قرار است که هر کس به جای اطمینان به تجربیات گذشته، تلاش کند تا موضوع را خودش تجربه کند و این است آنچه «علم» نامیده می شود؛ نتیجه ی اکتشافی که ارزش امتحان کردنِ دوباره با تجربه ی مستقیم را دارد، و نه اطمینان به تجربه ی نسل گذشته. من آن را این گونه می بینم و این بهترین تعریفی است که می دانم. قشنگی ها و شگفتی های این دنیا با توجه به تجربه های جدید کشف می شوند. سخنرانی ریچارد فینمن پی نوشت( راقم سطور این پی نوشت من هستم فلذا احتمال چرت بودن آن بسیار ز سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 249 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 0:13

اگه همین که فکر میکنی نقاب نداری ,خودش یه نقاب باشه چی؟؟

--مسخره به نظر نمیاد؟ اینکه مدام از خودت فریب بخوری؟__

عکس ازمن /پل خواجو 

سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 345 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 0:13

کمالی که رو به کمال نره ناقصه. حالا شما برو هی بچسب به این کمال نصفه و نیمه ات .. منم میگم ناقصه :)

#همین_که_من_میگم 

سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 223 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 0:13

بعضی از فاز ها هستن همچین میان میچسبن به تمام سلول ها و بافت و ماهیچه و اندام و مغز ادم که اصن کل سیستم با همون فرکانس سنکرون میشه .  این فاز ها خوبن؟ نه زیاد خوب نیستن. این فاز ها بدن؟ نه بد نیستن . حالا سوال اینجاست که اگه بخوایم به عنوان سیگنال ورودی درنظرشون بگیریم عایا با توجه به ویژگی های سیستم و تابع تبدیلش سیستم در نهایت به پایداری خواهد رسید؟ و این جواب به همین سادگی ها بدست نمیاد و کلی تحلیل و این صوبتا باید بشه تا بشه نتیجه گرفت تازه همه اینا بعد از اینه که بتونیم تابع تبدیل سیستم را بدست بیاریم .حالا تو این اوضاع شما فک کن اصن سیستم یه بِلک باکس باشه . اونوقت ینی خدایا خودت بیا مارا بیامرز و برو .  بعد من این وسط موندم با کلی وردودی های مختلف با یه وضعیتی که اصلا بش نمیخوره سیستم به پایداری برسه و کلی مجهولات دیگه که هرچی فک میکنم میبینم تعداد مجهول ها از تعداد معادله ها بیشتر . حالا سباستین تو بیا بگو این وسط من چه کنم؟ پی نوشت: خطر برق گرفتگی از جنس کنترل در این متن موج میزند لذا توصیه من بر این است که ان را جدی نگیرید پسا نوشت1: فیلم black sawn . فیلم خوبی بود :)  پسا سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 251 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 0:13

دانشگاه دیگر ان دانشگاه نیست که انقلاب را زایید. دانشجو دیگر ان دانشجو نیست که انقلاب کرد . یک زمانی شعار این بود"دانشجو میمیرد . ذلت نمی پذیرد" الان دیگر دانشجو انقدر حقیر است که خود معترف به قدرت حراست دانشگاه است. همین امروز ظهر مقابل من دانشجویی چنان در مقابل حرکت ناشایست یکی از مامورین حراست کوتاه امد و چنان عذرخواهی و گریه و زاری راه انداخته بود که دیدن این صحنه هم ازار دهنده بود . چرا؟ چون کارت دانشجویی دانشجوی مذکور در دست مامور حراست بود و مامور حراست هم معلوم نبود با کدام پارتی شغلی و میزی در دانشگاه گرفته بود (اینجاست که میگویند خدانکند که گدا معتبر شود...) و خدا را هم بنده نبود . اخلاق و وجدان و اسلام و... گفت که باید حرف بزنی . گفت که باید اعتراضی کنی . حسین بن علی بود که در بطن قیامش گفت"اگر دین ندارید لااقل ازاده باشید" . من فقط ایستادم منطقی که دفاع کنم که بگویم این سو استفاده از قدرتی است که اصلا نداری . 3نفر بودیم که او زنگ زد رفیق هایش امدند. حرف زدند.حرف زدیم .کارت پس گرفته شد . تغییری ایجاد شد؟ نه. اما دیگر به من ثابت شد دانشگاه شده است محل تو سری زدن صاخبان قدرت و سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 219 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 0:13

بحث مهاجرت و اپلای و این صوبتا بود بین بچه ها . من نشسته بودم فقط گوش میکردم و یه کاغذ دستم بود هی تا میزدم . یکی از بچه ها صدایم کرد وگفت فلانی تو چی میگی (نامبرده از دوستان دبیرستان است و کامل مواضع من را میدانست . حالا که دقت میکنم میبینم دبیرستان بیشتر حرف میزدم در جمع تا الان. :|) فقط یه جمله بش گفتم . به نظرم همین یه جمله کافی بود .

گفتم : خونه جایی که آدمو ازش دیپورت نمیکنن . اگه رنگ دیوارشو دوست نداری چاره اش کاغذ دیواری جدیده نه اینکه بری اجاره نشینی.


سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 249 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 0:13

 مرحله 400را هم رد کردم:) رقیب میطلبم سباستین:))

به نظرم بازی ایده ال باید اینگونه که loopهست باشد. نه امتیازی در کار است نه زمانی نه سوختن نه اینکه میدانی کی تمام میشود . هربار چالشی برای تو تعریف میشود و تو فارغ از زمان و امتیاز مینشینی حلش میکنی . :) 

سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 263 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 0:13

حالا اینکه اصلا مدرن چیست و پست مدرن کدام خری است اصلا فرق مدرن و غیر مدرن چیست و این زهره ماری ها را کاری ندارم تنها چیزی که مقصود بیان ان را دارم این است که بازنده ها هم مدرن شده اند. دکتر کاف همیشه از نظر من یک بازنده است . دکتر کاف اما شخصیت خوب و محبوبی دارد و اکثر قریب به اتفاق جماعت برق و کامپیوتری ارزش و شخصیت خوبی برایش قائل اند و پی حرفش میروند اصلا بگوید برو فلان درس را حذف کن را فلان را بگیر و یا این روز آزمایشگاه برندار چون من میگویم از این دست حرف ها با منطق تماما " من میگویم پس درست است"  بی چون و چرا توسط جماعت پذیرفته میشود . اما از نظر من دکتر سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 237 تاريخ : چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت: 16:59